حرفه‌ای، باهوش، منصف، مسئول، مردم‌دار

این مطلب در شمارهٔ ۸۵ رسانهٔ همیاری، ویژه‌نامهٔ زنده‌یاد علیرضا احمدیان، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این ویژه‌نامه اینجا کلیک کنید.

همکاران علیرضا احمدیان در رسانه‌های انگلیسی‌زبان از او می‌گویند

رسانهٔ همیاری – ونکوور

علیرضا احمدیان در سال‌های تحصیل و همچنین پس از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان روزنامه‌نگار آزاد با نشریات، وب‌سایت‌های خبری، وبلاگ‌های تحلیلی و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی انگلیسی‌زبان در کانادا همکاری داشت. شیوهٔ کار روزنامه‌نگاری او به گواهی همکاران، مخاطبان و حتی مصاحبه‌شوندگان، بسیار حرفه‌ای و بدون سوگیری بود. او می‌کوشید موضوعات مهم دربارهٔ مردم‌سالاری، مهاجرت، پذیرا بودن جامعهٔ میزبان، موانع بر سر راه عدم موفقیت مهاجران در کشور جدید و مواردی از این دست را تحت پوشش قرار بدهد.

هرچند او روزنامه‌نگاری آزاد بود و در استخدام هیچ رسانه‌ای نبود، ولی بیش از همه برای وب‌سایت خبری نیو کنیدین میدیا (New Canadian Media) مطلب نوشته بود. پس از درگذشت علیرضا احمدیان، این وب‌سایت خبری در پستی خبر درگذشت او را اعلام کرد و به برشمردن برخی از فعالیت‌های او در مدت همکاری با این وب‌سایت پرداخت.

صفحهٔ اصلی وب‌سایت نیو کنیدین میدیا (New Canadian Media) با پست خبر درگذشت علیرضا احمدیان
صفحهٔ اصلی وب‌سایت نیو کنیدین میدیا (New Canadian Media) با پست خبر درگذشت علیرضا احمدیان

همچنین جورج آبراهام، بنیان‌گذار و ناشر نیو کنیدین میدیا، در پیامی خطاب به خانواده و دوستان علیرضا احمدیان، از سابقهٔ همکاری‌اش با او نوشت و درگذشت او را تسلیت گفت که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

جورج آبراهام، بنیان‌گذار و ناشر نیو کنیدین میدیا (New Canadian Media) – اُتاوا

به: دوستان و خانوادهٔ عزیز علیرضا، 

حس می‌کنم وظیفه دارم افکار و نیایش‌هایم را دربارهٔ دوست، آموزگار، الهام‌بخش و همکارِ روزنامه‌نگارم، علیرضا احمدیان، با شما در میان بگذارم. 

من دقیقاً به یاد ندارم چطور با علیرضا آشنا شدم، ولی این را می‌دانم که در جا به همدیگر جذب شدیم. او شور و اشتیاقی داشت که واگیردار بود، کمالی که غیرمعمول بود، سخاوتی که بدون مرز بود و معیارهای اخلاقی‌ای که در حد اعلا بود. 

در رابطه با نیو کنیدین میدیا، باید بگویم که ما به‌دلیل افرادی چون علیرضاست که وجود داریم و چنین نامی را برای خود انتخاب کرده‌ایم. من نمی‌توانم تعداد ساعات – نه حتی روزهایی – را که او به تشکیلاتی اختصاص داد که تلاش دارد از طرف مهاجران کانادایی حرف بزند، شمارش کنم. علیرضا مهم‌ترین صدای این تشکیلات بود، و در عین آنکه مرگ او تراژدی‌ای عظیم است، من خوشحال‌ام که او این مقالهٔ مانا را پیش از رفتنش قلمی کرد: مهاجرت موضوعی ترسناک است: ما باید درباره‌اش حرف بزنیم

اجازه دهید دربارهٔ آخرین مکالمهٔ تلفنی‌ام با او حدود چند ماه قبل صحبت کنم. من داشتم برای سفری به ونکوور برنامه‌ریزی می‌کردم، اما به او گفتم که نیو کنیدین میدیا توان پوشش دادن هزینهٔ هتل در ونکوور را ندارد. جملهٔ من تمام‌نشده بود که علیرضا پیشنهاد کرد که در خانه‌اش به روی من باز است. در آخرین ایمیلش به من در تاریخ ۲۲ ماه مه، او دوباره یادآوری کرد که برای بازدید از ونکوور، در خانه‌اش همچنان به روی من باز است. 

بی‌تردید افراد سخاوتمندی چون علیرضا هستند که کانادا را به یکی از بهترین کشورهای روی کرهٔ زمین بدل می‌کنند. من اغلب با او تماس می‌گرفتم، چون او به‌ندرت نه می‌گفت. برای همین است که افرادی مثل من جذبِ این کشور می‌شویم و برای همین است که حال این کشور با درگذشت دوست خوب من و سرآمدِ الهام‌بخشی، علیرضا احمدیان، فقیرتر است.

در سوگ،

جورج آبراهام

ناشر

* * * * *

علیرضا احمدیان از حدود یک‌سال پیش از درگذشتش هفته‌ای دو ساعت در روزهای شنبه از ساعت ۷ تا ۹ شب به وقت ونکوور مجری برنامهٔ رادیویی Review در Spice Radio بود که روی موج ۱۲۰۰ AM و از طریق اینترنت در مترو ونکوور پخش می‌شد. او در این مدت گفت‌وگوهایی را با افراد کلیدی از هر دو جناح «آری» و «نه» در همه‌پرسی تغییر نظام انتخاباتی، مصاحبه‌هایی با طرف‌های موافق و مخالف Ride-Hailing و بررسی صنعت تاکسیرانی در ونکوور و گفت‌وگو با فعالان فرهنگی و چندفرهنگی، انجام داده بود. شوشما دات که برنامهٔ رادیویی Review از ایستگاه رادیویی تحت مدیریت او پخش می‌شد، دربارهٔ علیرضا، فعالیت‌های رسانه‌ای‌اش و همچنین آن سه گفت‌وگوی به‌یادماندنی او با رهبران احزاب اصلی بریتیش کلمبیا، یادداشتی نوشته است که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

شوشما دات

شوشما دات، مدیر و بنیان‌گذار i.t. Productions Ltd/SPICE RADIO 1200AM – ونکوور

این واقعیت که مردی چنین باهوش و سرزنده ما را ترک کرده، بسیار دلخراش است. علیرضا انسانی بزرگوار بود. شور و اشتیاق او به رادیو، شرکت ما را بر آن داشت تا او را مسئول برنامهٔ فارسی بکنیم. مهارت و ریزبینی او در اجرای برنامه‌هایش، گواهی بر درک بالای او از رواداری بود و چیزهایی که جامعه نیاز به شنیدنشان دارد. زمانی که Spice Radio در سال ۲۰۰۵ مجوز گرفت، ما خدمت به جامعهٔ فارسی‌زبان را با ارائهٔ برنامه‌هایی آموزنده و سرگرم‌کننده، تعهد خودمان دانستیم. 

علیرضا در سال ۲۰۱۸ به ما پیوست. در طول یک سالی که در این ایستگاه رادیویی همکاری می‌کرد، با همهٔ رهبران احزاب سیاسی فعال مصاحبه کرد و امکان ارائهٔ دیدگاه‌هایشان را بدون سوگیری برای شنوندگان فراهم کرد. چه مشارکت فوق‌العاده‌ای در ترویج مردم‌سالاری از طریق پخش برنامه‌های رسانه‌ای! 

سودهیر، معاون Spice Radio و من، در توصیف اتفاقی که برای علیرضا افتاده زبانمان قاصر است. هنوز هیچ‌کدام از همکارانم در رادیو نمی‌توانند نبودِ او را باور کنند. هر وقت که به استودیو می‌آمد، با همه در ارتباط بود و تا جای ممکن سعی می‌کرد با همه سلام و احوال‌پرسی کند. دلمان برای لبخند واگیردار او، احوال‌پرسی‌های گرم او و طرز برخورد مهربانانه‌اش، تنگ می‌شود. 

من هم مانند همهٔ کسانی که علیرضا را می‌شناختند، به‌خاطر شخصیت دوست‌داشتنی‌اش و شور و اشتیاقش به سیاست و کار رسانه‌ای، در سوگ او نشسته‌ام.

به خانواده‌اش صمیمانه تسلیت می‌گویم و به یادشان هستم. امیدوارم پروردگار به آنان شکیبایی تحمل به دوش کشیدن این بار سنگین را بدهد. با احترام فراوان، با همسرش که شخصی قوی در زندگی‌اش بود، ابراز همدردی می‌کنم.

* * * * *

یکی از نشریاتی که علیرضا احمدیان با آن همکاری می‌کرد، نشریهٔ جورجیا استریت بود. هرچند از علیرضا تنها یک مطلب در وب‌سایت جورجیا استریت وجود دارد، او ارتباط نزدیکی با سردبیر این نشریه داشت. به‌همین دلیل پس از درگذشت او، چارلی اسمیت پیام زیر را منتشر کرد.

چارلی اسمیت، سردبیر نشریهٔ جورجیا استریت (Georgia Straight) – ونکوور

شنیدن خبر از دست دادن علیرضا بسیار غم‌انگیز است. او بسیار باهوش، صمیمی و متعهد به ساخت جامعه‌ای بهتر بود. این فقدان برای همهٔ کسانی که در ونکوور قدردان تلاش‌های خالصانهٔ او برای بهبود شهر و جهانمان بودند، بسیار جانسوز است.

بهار امسال بعد از اینکه با هم ناهاری در شهر سوری خوردیم، دیداری فوق‌العاده با علیرضا در دفترم داشتم. او با شور و حرارت بسیار دربارهٔ کاری که امید داشت به سرانجام برساند، صحبت می‌کرد. من نام افرادی از جوامع مختلف را که می‌توانستند با او همکاری کنند تا بتواند به اهدافش دست یابد، به او دادم.

رؤیای او رساندن صدای مردمی بود که در کشورمان توسط نیروهای قدرتمند وادار به سکوت شده‌اند. همان‌طور که به صحبت‌های علیرضا دربارهٔ ارتباط بین نقش رسانه‌ها، مهاجرانِ به حاشیه رانده‌شده، تضعیف گفتمان مردم‌سالارانه و پیشرفت منافع تثبیت‌شده گوش می‌دادم، به بینش و ادراکی ناگهانی رسیدم. علیرضا یک مردم‌سالار واقعی در بهترین شکلِ آن در جهان بود. او خواهان جامعه‌ای پذیرا به‌معنای واقعی بود. برای بزرگداشت خاطرهٔ او ما باید حتی بیش از پیش در این راه بکوشیم تا چنین جامعه‌ای را محقق کنیم.

دلم برای برق چشمان باهوشش وقتی دربارهٔ ایده‌ای ناب صحبت می‌کرد، تنگ خواهد شد. هیچ‌وقت از دادن ایده‌های بکر و ناب کم نمی‌آورد.

به خانواده‌اش صمیمانه تسلیت می‌گویم. فقدان علیرضا نه فقط در جامعهٔ ایرانی بلکه در کل ونکوور احساس می‌شود. او دوست همهٔ ما در شهر ونکوور بود.

* * * * *

دغدغهٔ اصلی علیرضا احمدیان در روزهای پیش از سفر ابدی‌اش، کار بر روی پروژه‌ای بود که نامش را بسیار خلاقانه انتخاب کرده بود: Ethniconomy. تلفیقی از Ethnic و Economy. این پروژه قرار بود از طریق برنامهٔ رادیویی هفتگی با تمرکز بر مباحث مرتبط با تأثیرات سیاسی، اقتصادی و پویایی‌شناسی مهاجران، پناه‌جویان و اقلیت‌های مشهود در جوامع جهان غرب باشد. بخشی از آن هم به مسائل و مشکلات پول‌شویی و فساد مالی می‌پرداخت. او در این زمینه با فعالان رسانه‌ای و چندفرهنگی ارتباطاتی برقرار و کار را آغاز کرده بود. یکی از آن‌ها پیتر کلاین، مدیر اجرایی و بنیان‌گذار مرکز گزارشگری گلوبال در ونکوور، بود. پیتر کلاین پس از درگذشت علیرضا پیام زیر را برای خانوادهٔ او فرستاد و در آن از کارهای علیرضا در زمینهٔ کار گزارشگری تحقیقی دربارهٔ پول‌شویی و فساد مالی نوشت.

پیتر کلاین، مدیر اجرایی و بنیان‌گذار مرکز گزارشگری گلوبال – ونکوور

آقا و خانم احمدیان،

با قلبی مملو از اندوه برای شما می‌نویسم تا به شما برای درگذشت پسرتان، علیرضا، عمیقاً تسلیت بگویم. من خودم را در شمار مردم خوش‌شانسی که مسیر زندگی‌شان با او تلاقی کرد، به‌شمار می‌آورم. 

علیرضا احمدیان و پیتر کلاین
علیرضا احمدیان و پیتر کلاین

علیرضا به‌طور برجسته‌ای باهوش و متفکر بود و به دیگران اهمیت می‌داد. کسی که الهام‌بخشِ تمام افرادی بود که ملاقاتشان می‌کرد. از زمان درگذشت جانسوز او بسیاری از دوستان مشترکمان پا پیش گذاشته‌اند و داستا‌ن‌هایشان را دربارهٔ شانس ملاقات با او، جلسات برای بحث و گفت‌وگو دربارهٔ ایده‌ها، تعاملات اجتماعی و مشارکت‌هایشان با او نقل کرده‌اند. من اولین‌بار ۱۸ ماه پیش زمانی که فرید روحانی ما را به‌دلیل علاقهٔ مشترکمان به تحقیق دربارهٔ فساد به هم معرفی کرد، با او آشنا شدم. او اطلاعاتی کامل و شواهدی دربارهٔ پول‌شویی و دیگر انواع فساد داشت و از آن زمان به بعد ما به‌طور مرتب دربارهٔ این موضوع با هم صحبت می‌کردیم. علیرضا شمّ تیزی در گزارشگری تحقیقی داشت، و من امیدوار بودم که کار بر روی پروژه‌ای را با او شروع کنم.

علیرضا در بسیاری از رویدادهایی که ما در مرکز گزارشگری گلوبال برگزار می‌کردیم، حضور می‌یافت. از جمله در جشنی که با بیل باودر برگزار شد، گفت‌وگویی با پیام اخوان و پرسش و پاسخ با دیوید فرام. در این رویداد و دیگر رویدادها، او به‌وضوح این سخنرانان برجسته را شیفتهٔ شور و اشتیاق، رفتار اخلاق‌مدار و عدالت‌ اجتماعی‌اش کرد.

علیرضا احمدیان و دیوید فرام
علیرضا احمدیان و دیوید فرام

باید همچنین خاطرنشان کنم که علیرضا بسیار خوش‌قلب بود. پس از هر کدام از رویدادهایی که به آن‌ها اشاره کردم و همچنین رویدادهای دیگر، علیرضا همیشه یادداشت‌های تشکر باملاحظه و مؤدبانه‌ای برای من می‌فرستاد. این درست همان رفتاری بود که پدر و مادرم، پناه‌جویان مجارستانی، در وجود من القا کردند، ولی می‌توانم گواهی بدهم که چنین چیزی این روزها بسیار نادر است. او همچنین هر وقت که مصاحبه‌های عمومی‌ای از من منتشر می‌شد یا جایزه‌ای می‌بردم، به من ایمیل می‌زد یا تماس تلفنی می‌گرفت. هیچ‌وقت تماس‌هایش جنبهٔ منفعت شخصی نداشت، کاملاً بی‌ریا و از صمیم قلب بود. او به‌معنای واقعی کلمه مردی مهربان بود.

با رفتنِ علیرضا، دنیا جای بدتری است. من کاملاً درد و رنجی را که شما و فاطیما متحمل می‌شوید، می‌توانم متصور شوم و با شما صمیمانه همدردی می‌کنم. ما در عبری می‌گوییم: «זכרונו לברכה» (باشد یادش برکت آورد!)

برایتان استقامت و آرامش آرزو می‌کنم.

* * * * *

نگار مجتهدی، مجری و تهیه‌کنندهٔ شبکهٔ تلویزیونی Global News، هرچند همکاری مستقیمی در برنامه‌هایش با علیرضا نداشت ولی با او در ارتباط بود. او از نحوهٔ آشنایی‌اش با علیرضا و دیدگاهش نسبت به او چنین می‌گوید.

نگار مجتهدی، مجری و تهیه‌کنندهٔ شبکهٔ تلویزیونی Global News – ونکوور

برای درگذشت علیرضا بسیار متأسف‌ام. اولین باری که علیرضا را چند سال پیش در برنامه‌ای در شهرداری ونکوور دیدم، به یاد دارم. همان موقع متوجه شدم که چقدر بلند‌همت و باهوش است و چقدر به اطرافیان اهمیت می‌دهد. او یک انسان‌دوست به‌معنای واقعی کلمه بود.

پس از آن در مراسمی که به میزبانی آقای صوفی در رستورانش برگزار می‌شد، او را بهتر شناختم و دریافتم که با چه انسان شریفی روبه‌رو هستم. اینکه چقدر از صمیم قلب می‌خواست به مردم کمک کند. عشقش به ایران، ایرانیان و همهٔ مردم آشکار بود. او بسیار باهوش و هم‌صحبتی فوق العاده بود. 

او دلسوز و بی‌آلایش و بی‌شک انسانی خوب و درستکار بود. حتی وقتی سعی می‌کردم از او بخواهم دربارهٔ برنامهٔ رادیویی نظری بدهد، اگر حس می‌کرد بهترین کسی نیست که بتواند دربارهٔ چیزی نظر بدهد، قبول نمی‌کرد، او صادق بود و به من می‌گفت [اینکه بهتر است نظر ندهد].

من واقعاً به مسیری که در زندگی‌اش در پیش گرفته بود، کارهایی که در برنامهٔ رادیویی‌اش و فعالیت‌های دیگری که می‌کرد، افتخار می‌کنم. من خالصانه او را برای مهربانی‌اش و تلاش بی‌وقفه‌ای که برای کمک به دیگران می‌کرد، ستایش می‌کنم. برای همسر، خانواده‌ و دوستانش دعا می‌کنم. روحش شاد.

با عشق فراوان

* * * * *

بیل والترز از مدیران پیشین انستیتو لوریه در ونکوور از دیگر کسانی بود که با علیرضا احمدیان دربارهٔ کارهای رسانه‌ای او در زمینهٔ چندفرهنگی در ارتباط بود. او پیام زیر را پس از درگذشت علیرضا فرستاد.

بیل والترز، مدیر اجرایی پیشین انستیتو لوریه – ونکوور

علیرضا دوست من بود. این را از آنجا می‌گویم که اغلب با من تماس می‌گرفت و از من احوال‌پرسی می‌کرد و اینکه چه می‌کنم، کنجکاو بود بداند چه کاری در دست انجام دارم و برای نظراتم ارزش قائل بود. این کاری‌ است که دوستان واقعی انجام می‌دهند؛ آن‌ها سراغ آدم را می‌گیرند و در تماس‌ می‌مانند. من قدر این دوستی را می‌دانستم، چون کمی نادر و همچنین بینانسلی (intergenerational) بود. من در دههٔ ۶۰ زندگی‌ام هستم و علیرضا در دههٔ ۳۰ زندگی‌اش بود. من در ونکوور به دنیا آمده‌ام و او از ایران بود. من بازنشسته‌ای هستم که در دولت در زمینهٔ سکنی‌گزینی مهاجران و چندفرهنگی کار می‌کرده‌ام، و او در مسیر حرفهٔ جدید هیجان‌انگیزش بود با سال‌های بسیاری در مقابلش برای رسیدن به اهداف بلندپروازانه‌اش. 

ما در سال ۲۰۱۵ همدیگر را ملاقات کردیم، وقتی که من توسط فرید روحانی در ارتباط با پروژهٔ ابتکاریِ DiverseCity onBoard در مترو ونکوور، به او معرفی شدم. با این پروژه قرار بود کاندیداهای مختلفی [از جوامع گوناگون] برای کار در هیئت مدیرهٔ سازمان‌های غیرانتفاعی محلی، یافته، آموزش داده و تربیت شوند. علیرضا در روزنامه‌نگاری پیشینه داشت و علاقه‌مند بود در مقولهٔ چندگونگی و پذیرا بودن جامعهٔ میزبان از بسیاری جنبه‌ها تحقیق کند. و به این ترتیب، دوستی ما بر پایهٔ ارزش‌ها و علائق مشترک آغاز شد. 

از دید من، او یک کارآفرینِ به‌لحاظ اجتماعی مسئول بود، مملو از ایده‌های جدید برای خلق ابتکاراتی که بازتاب‌دهنده و مروجِ ارزش‌های آزادی‌خواهانه‌اش باشد. ما مرتب در تماس بودیم، به این ترتیب که او مقاله‌هایی را که طی تحقیقاتش کشف می‌کرد، برای من ایمیل می‌کرد، یا قرار چای خوردن می‌گذاشتیم تا دربارهٔ جدیدترین ایده‌هایش بحث و تبادل نظر کنیم. مهارت او در تحقیقات عالی بود و او همیشه چیزی جدید و جالب برای در میان گذاشتن با من داشت.

وقتی خبر تراژیک درگذشتش را دریافت کردم، بی‌نهایت متأثر و اندوهگین شدم. علاوه بر حس غم و اندوهِ از دست دادن او و تصور آنچه همسرش فاطیما، خانواده و دوستانش از سر می‌گذرانند، چیز دیگری که مرا به‌هم ریخت، این بود که من دیگر نمی‌توانستم در آن اشتیاق و انگیزه‌ای که او برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه داشت، غوطه بخورم. اخیراً رفتم و به بیش از ۱۰۰ ایمیلی که او برایم فرستاده بود نگاه کردم، آن‌ها پر از ایده‌های جدید و آخرین یافته‌های تحقیقاتش دربارهٔ موضوع مشترک مورد علاقه‌مان بود. وقتی همدیگر را می‌دیدیم، دفترچه یادداشت او همیشه روی میز بود، چشم‌هایش عمیقاً رو به بالا و به‌سوی ذهن من بود، گویی دارد جنبهٔ جدیدی از بحثمان را می‌کاود و می‌سنجد، بعد یادداشت‌های بیشتری برمی‌داشت. افکار او گویی حباب‌هایی بودند که در جریانی مداوم ظهور می‌کردند و به‌هم می‌پیوستند. من همیشه شور و اشتیاق و تعهد و فداکاری‌اش برای ایجاد تغییر را تحسین می‌کردم. 

زمانی که در سال ۲۰۱۵ ما داشتیم همدیگر را می‌شناختیم، من با او دربارهٔ برنامهٔ DiverseCity onBoard مصاحبه کردم. این چیزی است که او دربارهٔ اهدافش در رابطه با کار داوطلبانه در جامعه به من گفت: «مهم‌ترین چیز این است که باید به جامعه برگرداند. کار داوطلبانه بخشی از وظایف مدنی ماست. برخی از مردم عشق و علاقهٔ خاصی به جنبش یا حرکتی دارند، برای من، این علاقه تا حدود زیادی در موضوع دموکراتیزه کردن در سطحی گسترده خلاصه می‌شود. ما به کانال‌هایی نیاز داریم تا از آن طریق بازخورد تصمیمات را میسر کنیم، تا بتوانیم به‌طور مداوم منتخبان رسمی‌مان را پاسخگو نگه داریم.» 

در حساب لینکداینش، با بیش از ۵۰۰ نفری که از آن طریق با آن‌ها در ارتباط بود، در معرفی خودش، خلاصه‌ای دارد که آشکار می‌سازد او چطور از خود تصویری حرفه‌ای نشان داده است. تأملات خودم را با کلمات خود او پایان می‌دهم: «پژوهشگری پراشتیاق، مفسر رسانه‌ای، تحلیل‌گر سیاسی، روزنامه‌نگار و مدافعی قَدَر برای لیبرال دموکراسی.» 

دوست عزیزم، علیرضا، هرگز از یادها نخواهی رفت، و روحت در آرامش. 

* * * * *

درگذشت ناباورانهٔ علیرضا احمدیان در رسانه‌های انگلیسی‌زبان بریتیش کلمبیا و البته هما‌ن‌طور که بالاتر اشاره شد در وب‌سایت خبری نیو کنیدین مدیا که مقرش در اتاواست، هم نمود یافت. 

همکاران علیرضا احمدیان در رسانه‌های انگلیسی‌زبان از او می‌گویند

متن منتشرشدهٔ این خبر به شرح زیر است:

صدایی برای لحاظ کردن [جوامع مهاجر] خاموش شد

علیرضا احمدیان ‎۱۹۸۱-۲۰۱۹

صدایی شناخته‌شده در جامعهٔ ایرانی-کانادایی خاموش شده است. علیرضا احمدیان دو هفته پیش پس از پیشامد مصیبت‌بار خون‌ریزی مغزی ناشی از آنوریسم در باهاما، درگذشت. او تنها ۳۸ سال داشت. 

چارلی اسمیت، سردبیر نشریهٔ جورجیا استریت گفت: «شنیدن خبر از دست دادن علیرضا بسیار غم‌انگیز است. او بسیار باهوش، صمیمی و متعهد به ساخت جامعه‌ای بهتر بود.»

«همان‌طور که به صحبت‌های علیرضا دربارهٔ ارتباط بین نقش رسانه‌ها، مهاجرانِ به حاشیه رانده‌شده، تضعیف گفتمان مردم‌سالارانه و پیشرفت منافع تثبیت‌شده گوش می‌دادم، به بینش و ادراکی ناگهانی رسیدم.»

او افزود: «علیرضا یک مردم‌سالار واقعی در بهترین شکلِ آن در جهان بود.»

تولید کننده و پخش‌کنندهٔ رادیویی باسابقه، شوشما دات، مدیر Spice Radio، علیرضا را «کمکی بزرگ برای مردم‌سالاری در پخش برنامه‌های رسانه‌ای» توصیف کرد. برنامهٔ رادیویی او به نام Review هر یکشنبه از ساعت ۷ تا ۹ شب از طریق ایستگاه رادیویی Spice Radio پخش می‌شد.

«شور و اشتیاق او به رادیو، شرکت ما را بر آن داشت تا او را مسئول برنامهٔ فارسی بکنیم. مهارت و ریزبینی او در اجرای برنامه‌هایش، گواهی بر درک بالای او از رواداری بود و چیزهایی که جامعه نیاز به شنیدنشان دارد. در طول یک سالی که در این ایستگاه رادیویی همکاری می‌کرد، با همهٔ رهبران احزاب سیاسی فعال مصاحبه کرد و امکان ارائهٔ دیدگاه‌هایشان را بدون سوگیری برای شنوندگان فراهم کرد.»

کارآفرین ساکن ونکوور، فرید روحانی، که علیرضا او را راهنمای خود می‌خواند، گفت: «علیرضا زندگی‌اش وقت گرد هم آوردنِ مردم شد. او دوست همهٔ ما در ونکوور بود.»

علیرضا احمدیان، مشاور و مفسر سیاسی ساکن ونکوور بود. علاوه بر نوشتن برای ستون‌های مختلفی مانند وبلاگ مؤسسهٔ فارین پالیسی (Foreign Policy Blogs) و وب‌سایت‌های بی‌بی‌سی، او در رسانه‌های مختلفی از جمله بخش خبری سرویس جهانی بی‌بی‌سی و تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی موضوعات سیاسی جهان را به بحث می‌گذاشت. 

او فوق‌لیسانس دیپلماسی و امور بین‌الملل از دانشکدهٔ مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و لیسانس تاریخ از دانشگاه بریتیش کلمبیا (UBC) داشت.

علیرضا در حال کار بر روی پروژه‌ای دربارهٔ دموکراسی رسانه‌های نوین با فیبین داوسون، دستیار سردبیر سابق نشریات «ونکوور سان» و «پراوینس» بود، که درگذشت. 

داوسون گفت: «در دنیای تضادها و مناقشات، او همواره در بحث‌های داغ ژئوپلیتیکی، مانند یک مرد محترم برخورد می‌کرد. او مبارزی بود برای دفاع از پذیرا بودن و لیبرال دموکراسی و همواره بدون ترس و سوگیری حرفش را می‌زد. فکر اینکه این صدای بااستعداد ما را ترک گفته است، قلب را می‌فشرد.»

همسرش فاطیما، برادرش حمیدرضا، پدرش جمشید، مادرش رعنا و برادرزاده‌هایش آرین و آلینا که بسیار دوستشان داشت، بازماندگان اویند.

ارسال دیدگاه